گوركن هاي اروپا ( فرانسه-انگلیس )
گوركن هاي اروپا ( فرانسه-انگلیس )
گوركن هاي اروپا ( فرانسه-انگلیس )
توني بلر، نخست وزير بريتانيا با سخنراني اش در اجلاس بروكسل نشان داد قصد دارد كشتي اتحاديه اروپا را به عمد به گل بنشاند. وي اصرار ورزيد هرگونه چانه زني درباره سهم بريتانيا از ماليات اين اتحاديه منوط و مشروط به اصلاحات در سياست كشاورزي مشترك يا CAP است. به اين ترتيب معلوم شد كه بلر تلاش مي كند روابط دوستانه گذشته كشورش را با كشورهاي شرق اروپا از سر بگيرد.
به نظر مي رسد اكنون رژيم هاي استاليني به متحدان بلر درجنگي تبديل شده اند كه بريتانيا عليه اتحاديه اي به راه انداخته است كه از هژموني آلمان و فرانسه در حوزه اقتصاد و سياست شكل گرفته است. به نظر مي رسد اين كشورها (در شرق اروپا) موافق بازار آزاد فاقد ناظرند كه به عنوان نوشدارو از سوي بلر و وزارت خارجه اش مطرح شده است.
اما به هرحال كشورهاي اروپاي شرقي به لحاظ اقتصادي به يارانه هاي اتحاديه اروپا متكي شده اند و انتظار دارند سهم بزرگتري از سرمايه گذاري هاي حاصل از سياست كشاورزي مشترك را به كشور خود اختصاص دهند. اگرچه مبالغ اين تخصيص بودجه قابل ملاحظه نيست، اما براي اقتصاد بيمار اين كشورها بسيار حياتي است و پروژه هاي مربوط به زيربناي اقتصادي اين كشورها به اين سرمايه گذاري ها و تخصيص يارانه ها محتاج است.
بلر بخوبي مي داند سهمي كه براي انگليس در نظر گرفته شده، غير قابل دفاع است. او در سخنراني خود اين پرسش را مطرح كرده كه چرا بايد 40 درصد از يارانه اتحاديه اروپا به سرمايه گذاري در كشاورزي اختصاص يابد، در حالي كه كمتر از دو درصد از خروجي اتحاديه اروپا محصولات كشاورزي است. اما آمار و ارقامي كه او مطرح كرده گمراه كننده است، چون به هر حال بودجه اتحاديه اروپا يك درصد كل توليد ناخالص داخلي است و كشاورزي، تنها حوزه اي است كه از بودجه هاي ملي كشورها به بودجه اتحاديه اروپا انتقال يافته است. يارانه كشاورزي در گذشته از 70 درصد به 40 درصد كاهش يافته بود.
براي ژاك شيراك، رئيس جمهور فرانسه كاهش بيشتر اين يارانه، يك خودكشي سياسي محسوب مي شود، چون حزب حاكم در فرانسه بيشترين حمايت هاي مردمي را از سر تبليغ همين يارانه هاي كشاورزي به دست آورده و يكي از مهمترين ابزارهايي است كه به وسيله آن از فشارهاي قشر كارگري بر بورژواهاي فرانسه مي كاهد.
گويي توني بلر فرصت را غنيمت شمرده است و ظاهرا اهميتي هم به خطرات موجود از جمله تحريك يك انفجار اجتماعي نمي دهد. به هر حال او بخوبي به مشكلات و معضلاتي كه شيراك با آن روبه رو است، واقف است. راي منفي در هلند را نظاره گر بوده و مي بيند كه در آلمان حزب سوسيال دموكرات حاكم به رهبري گرهارد شرودر، صدر اعظم آلمان، بازي سياسي را به حزب رقيب باخته و نشانه آن انتخابات زودهنگام ماه مهر است. بنابراين طبيعي است كه بلر فرصت را مناسب بيابد.
به عبارت كاملا واضح، دولت بريتانيا شكوفايي و رونق خود را در تغيير رژيم هاي آلمان و فرانسه مي بيند. از سويي به شكست سوسيال دموكرات ها در آلمان در انتخابات مهر چشم دوخته كه متعاقب آن آنجلا مركل دبير كل حزب دموكرات مسيحي (حزب راستگرا در آلمان)، زمام حاكميت را در اين كشور در دست مي گيرد. مركل دراين ماه هاي اخير كه براي انتخابات تلاش مي كند، از سياست هاي اقتصادي بلر طرفداري كرده و گرايش خود را به ايالات متحده به وضوح علني ساخته است. از سويي ديگر بلر به اين اميد بسته كه نيكولا ساركوزي در سال 2007 زمام امور را از چنگ شيراك بيرون آورد. ساركوزي اعتقاد دارد كه اتحاد كهنه فرانسه با آلمان بيش از حد دوام آورده و ديگر فايده اي براي آن متصور نيست. او در آخرين اظهارنظرهايش گفته است: شكست اجلاس بروكسل نشان داد كه اتحاديه اروپا نبايد به گسترش ادامه دهد و براي بقا و پيشرفت اين اتحاديه، بايد به ترفند جديدي مجهز شود كه اساس آن را بريتانيا، فرانسه، آلمان، ايتاليا، لهستان و كشورهاي بنه لوكس (بلژيك، هلند و لوكزامبورگ) تشكيل مي دهد.
دشمني ميان قدرت هاي عمده اروپايي شدت بيشتري پيدا كرده و از نشانه هاي آن، جبهه گيري و اظهارنظر احزاب در بريتانيا ست. به عنوان مثال محافظه كاران انگليس كه هميشه موضع ضد اتحاديه اروپا داشته اند، اين بار متفق القول از بلر حمايت كرده اند. مايكل هاوارد، رهبر محافظه كاران انگليس مي گويد: براي اولين بار بيش از پيش فرصت رسيدن به توافق به وجود آمده است. چارلز كندي، رهبر ليبرال دموكرات ها نيز تاكيد دارد كه اكنون بيش از پيش بايد از دولت (بلر) حمايت كرد. اين مسئوليت ماست كه اجماعي جديد را به وجود آوريم...
رسانه هاي بريتانيا نيز به تاييد تصميم هاي بلر پرداختند، اما واقعيت ممكن است چيز ديگري باشد. درحالي كه بلر مانند هميشه لفاظي كرده و هدف اصلي از تصميم هايش را منافع مردم اروپا توصيف كرده، به نظر مي رسد كه او به اين حقيقت توجه ندارد كه اكثر جمعيت اروپا با تقاضاي بلر موافق نيستند. از نظر مردم اروپا، تقاضاي تجديدنظر و اصلاحات در سياست هاي اتحاديه اروپا به معني كاهش دستمزدها و خدمات اجتماعي به مردم است. سياست هاي بلر، توافق هاي سياسي - اجتماعي پيچيده اي كه بعد از جنگ جهاني دوم به دست آمده است را به چالش خواهد كشاند.
از زمان شكست اجلاس بروكسل (كه سران اروپايي دور هم جمع شده بودند تا درباره تخصيص بودجه در سالهاي 2007 تا 2013 تصميم بگيرند) اتحاديه اروپا با بحران عميقي مواجه شده كه تاكنون سابقه نداشته است. حتي كار به جايي رسيد كه رهبران اروپايي به يكديگر دشنام نثار كردند. اين وضعيت از زمان جنگ جهاني دوم تاكنون بي سابقه بود.
گرهارد شرودر و ژاك شيراك، ديپلماسي، ادب و نزاكت را ناديده گرفتند و تمام تقصيرها را به گردن دولت هاي بريتانيا و هلند انداختند. شرودر گفت: توافق ممكن بود، اگر تمام طرفين درگير نيت پاك مي داشتند. معامله جوش نخورد، چون انگليس و هلند سرسختانه و غير قابل انعطاف بر مواضع خود پافشاري كردند. شرودر از اين شكست به عنوان يكي از عميق ترين بحران هاي سياسي ياد كرد كه اروپا تجربه كرده است. شيراك هم بدون ملاحظه كردن و رعايت ديپلماسي گفت: خودخواهي دو يا سه كشور ثروتمند مسئول شكست اجلاس بود. او هم به وضوح موضع بريتانيا را زير سئوال برد. برداشت ساير كشورها هم اين بود كه ديدگاه سازش ناپذير بلر باعث شد ساير كشورها نيز بر موضع خود تاكيد ورزند، حتي اگر به قيمت از دست رفتن اتحاديه اروپا باشد. ژان كلود يونكر، نخست وزير لوكزامبورگ كه رياست دوره اي اتحاديه را برعهده دارد، تمام تقصيرها را به گردن بريتانيا انداخت و گفت دو طرز تلقي درباره اروپا به وجود آمده است: كساني هستند كه فقط يك بازار بزرگ مي خواهند و به اروپا به چشم يك بازار بزرگ نگاه مي كنند و عده اي ديگر اروپايي مي خواهند كه به لحاظ سياسي يكپارچه است. در سال 2003 پيش از پيوستن 10 عضو جديد به اتحاديه اروپا، آلمان بيشترين پرداخت را داشت (7/7 ميليارد يورو)، مقام دوم از آن انگليس بود (8/2 ميليارد) و هلند و فرانسه با 9/1 ميليارد مقام سوم را داشتند. سهم فرانسه از آلمان و انگليس كمتر بود، چون فرانسه بزرگترين دريافت كننده يارانه در زمينه كشاورزي بود. در سال 2003 فقط چهار كشور دريافت كننده اين يارانه بودند: ايرلند (6/1 ميليارد)، يونان (4/3)، پرتغال (5/3) و اسپانيا (7/8 ميليارد يورو). با پيوستن 10 عضو جديد در سال 2004 اكنون تعداد كشورهايي كه يارانه دريافت خواهند كرد، افزايش يافته است. هيچ يك از اعضاي قديمي اتحاديه اروپا حاضر نيست سهم خود را افزايش دهد و از سويي هيچ يك از پرداخت كنندگان، مايل نيستند به اعضاي جديد، يارانه تعلق بگيرد.
اختلاف نظرها در مورد تخصيص بودجه، سابقه طولاني تري از اجلاس بروكسل دارد. كميسيون اتحاديه اروپا از آغاز، تقاضاي تخصيص بودجه بالاي يك تريليون (هزار ميليارد يورو) كرده بود. بعد از مذاكرات فراوان، سر آخر با 870 ميليارد توافق شد.
مارگارت تاچر در سال 1984 براي انگليس جنگيد و تخفيف گرفت. بدون اين تخفيف بريتانيا مجبور بود سالانه 6/4 ميليارد يورو اضافه تر بپردازد. بيشترين سود در اين اتحاديه نصيب آلمان مي شود و بسط و گسترش اتحاديه اروپا به نفع آلمان است. در سال 1984 مارگارت تاچر فرياد زد: پولم را پس بدهيد. و اين فريادش باعث شد كه اتحاديه اروپا به مصالحه بينديشد و براي بريتانيا تخفيف قائل شدند، اما اين بار وضع فرق كرده است. روزنامه Die Presse چاپ وين، برلوسكوني، نخست وزير ايتاليا، شيراك و شرودر را گوركنان اروپا توصيف كرد و نوشت اين رهبران سياسي گور اروپا را مي كنند.
شواهد نشان مي دهد كه بحران اروپا صرفا جنبه اقتصادي ندارد و اختلاف نظرها فقط در بحث بودجه نيست. آنچه اتحاديه اروپا را به فروپاشي نزديك مي كند، رقابت در تامين منافع مالي است كه هريك از دولت ها و كشورهاي قدرتمند براي آن تلاش مي كنند.
علاوه بر اين فاكتورهاي داخلي كه به فروپاشي اتحاديه اروپا دامن مي زند، نقش ايالات متحده در ايجاد شكاف ميان قدرت هاي كليدي در اروپا قابل تامل است. دونالد رامسفلد، وزير دفاع ايالات متحده يكي از كساني است كه به اين شكاف با به كار بردن لفظ اروپاي قديم و اروپاي جديد دامن زد. منظور از اروپاي جديد در كلمات رامسفلد، كشورهاي اروپايي است كه به ايالات متحده گرايش پيدا كرده و از جنگ آمريكا در عراق حمايت كرده اند. منظور از اروپاي قديم هم آلمان و فرانسه و تمدن آنهاست كه در فكر ايجاد قدرت اروپايي بزرگي هستند كه قادر باشد در مقابل آمريكا دوام بياورد. طبيعي است كه آمريكا، انگليس را - كه در جنگ عراق متحد آمريكا بود - در برابر فرانسه و آلمان علم كرده است.
به نظر مي رسد اكنون رژيم هاي استاليني به متحدان بلر درجنگي تبديل شده اند كه بريتانيا عليه اتحاديه اي به راه انداخته است كه از هژموني آلمان و فرانسه در حوزه اقتصاد و سياست شكل گرفته است. به نظر مي رسد اين كشورها (در شرق اروپا) موافق بازار آزاد فاقد ناظرند كه به عنوان نوشدارو از سوي بلر و وزارت خارجه اش مطرح شده است.
اما به هرحال كشورهاي اروپاي شرقي به لحاظ اقتصادي به يارانه هاي اتحاديه اروپا متكي شده اند و انتظار دارند سهم بزرگتري از سرمايه گذاري هاي حاصل از سياست كشاورزي مشترك را به كشور خود اختصاص دهند. اگرچه مبالغ اين تخصيص بودجه قابل ملاحظه نيست، اما براي اقتصاد بيمار اين كشورها بسيار حياتي است و پروژه هاي مربوط به زيربناي اقتصادي اين كشورها به اين سرمايه گذاري ها و تخصيص يارانه ها محتاج است.
بلر بخوبي مي داند سهمي كه براي انگليس در نظر گرفته شده، غير قابل دفاع است. او در سخنراني خود اين پرسش را مطرح كرده كه چرا بايد 40 درصد از يارانه اتحاديه اروپا به سرمايه گذاري در كشاورزي اختصاص يابد، در حالي كه كمتر از دو درصد از خروجي اتحاديه اروپا محصولات كشاورزي است. اما آمار و ارقامي كه او مطرح كرده گمراه كننده است، چون به هر حال بودجه اتحاديه اروپا يك درصد كل توليد ناخالص داخلي است و كشاورزي، تنها حوزه اي است كه از بودجه هاي ملي كشورها به بودجه اتحاديه اروپا انتقال يافته است. يارانه كشاورزي در گذشته از 70 درصد به 40 درصد كاهش يافته بود.
براي ژاك شيراك، رئيس جمهور فرانسه كاهش بيشتر اين يارانه، يك خودكشي سياسي محسوب مي شود، چون حزب حاكم در فرانسه بيشترين حمايت هاي مردمي را از سر تبليغ همين يارانه هاي كشاورزي به دست آورده و يكي از مهمترين ابزارهايي است كه به وسيله آن از فشارهاي قشر كارگري بر بورژواهاي فرانسه مي كاهد.
گويي توني بلر فرصت را غنيمت شمرده است و ظاهرا اهميتي هم به خطرات موجود از جمله تحريك يك انفجار اجتماعي نمي دهد. به هر حال او بخوبي به مشكلات و معضلاتي كه شيراك با آن روبه رو است، واقف است. راي منفي در هلند را نظاره گر بوده و مي بيند كه در آلمان حزب سوسيال دموكرات حاكم به رهبري گرهارد شرودر، صدر اعظم آلمان، بازي سياسي را به حزب رقيب باخته و نشانه آن انتخابات زودهنگام ماه مهر است. بنابراين طبيعي است كه بلر فرصت را مناسب بيابد.
به عبارت كاملا واضح، دولت بريتانيا شكوفايي و رونق خود را در تغيير رژيم هاي آلمان و فرانسه مي بيند. از سويي به شكست سوسيال دموكرات ها در آلمان در انتخابات مهر چشم دوخته كه متعاقب آن آنجلا مركل دبير كل حزب دموكرات مسيحي (حزب راستگرا در آلمان)، زمام حاكميت را در اين كشور در دست مي گيرد. مركل دراين ماه هاي اخير كه براي انتخابات تلاش مي كند، از سياست هاي اقتصادي بلر طرفداري كرده و گرايش خود را به ايالات متحده به وضوح علني ساخته است. از سويي ديگر بلر به اين اميد بسته كه نيكولا ساركوزي در سال 2007 زمام امور را از چنگ شيراك بيرون آورد. ساركوزي اعتقاد دارد كه اتحاد كهنه فرانسه با آلمان بيش از حد دوام آورده و ديگر فايده اي براي آن متصور نيست. او در آخرين اظهارنظرهايش گفته است: شكست اجلاس بروكسل نشان داد كه اتحاديه اروپا نبايد به گسترش ادامه دهد و براي بقا و پيشرفت اين اتحاديه، بايد به ترفند جديدي مجهز شود كه اساس آن را بريتانيا، فرانسه، آلمان، ايتاليا، لهستان و كشورهاي بنه لوكس (بلژيك، هلند و لوكزامبورگ) تشكيل مي دهد.
دشمني ميان قدرت هاي عمده اروپايي شدت بيشتري پيدا كرده و از نشانه هاي آن، جبهه گيري و اظهارنظر احزاب در بريتانيا ست. به عنوان مثال محافظه كاران انگليس كه هميشه موضع ضد اتحاديه اروپا داشته اند، اين بار متفق القول از بلر حمايت كرده اند. مايكل هاوارد، رهبر محافظه كاران انگليس مي گويد: براي اولين بار بيش از پيش فرصت رسيدن به توافق به وجود آمده است. چارلز كندي، رهبر ليبرال دموكرات ها نيز تاكيد دارد كه اكنون بيش از پيش بايد از دولت (بلر) حمايت كرد. اين مسئوليت ماست كه اجماعي جديد را به وجود آوريم...
رسانه هاي بريتانيا نيز به تاييد تصميم هاي بلر پرداختند، اما واقعيت ممكن است چيز ديگري باشد. درحالي كه بلر مانند هميشه لفاظي كرده و هدف اصلي از تصميم هايش را منافع مردم اروپا توصيف كرده، به نظر مي رسد كه او به اين حقيقت توجه ندارد كه اكثر جمعيت اروپا با تقاضاي بلر موافق نيستند. از نظر مردم اروپا، تقاضاي تجديدنظر و اصلاحات در سياست هاي اتحاديه اروپا به معني كاهش دستمزدها و خدمات اجتماعي به مردم است. سياست هاي بلر، توافق هاي سياسي - اجتماعي پيچيده اي كه بعد از جنگ جهاني دوم به دست آمده است را به چالش خواهد كشاند.
از زمان شكست اجلاس بروكسل (كه سران اروپايي دور هم جمع شده بودند تا درباره تخصيص بودجه در سالهاي 2007 تا 2013 تصميم بگيرند) اتحاديه اروپا با بحران عميقي مواجه شده كه تاكنون سابقه نداشته است. حتي كار به جايي رسيد كه رهبران اروپايي به يكديگر دشنام نثار كردند. اين وضعيت از زمان جنگ جهاني دوم تاكنون بي سابقه بود.
گرهارد شرودر و ژاك شيراك، ديپلماسي، ادب و نزاكت را ناديده گرفتند و تمام تقصيرها را به گردن دولت هاي بريتانيا و هلند انداختند. شرودر گفت: توافق ممكن بود، اگر تمام طرفين درگير نيت پاك مي داشتند. معامله جوش نخورد، چون انگليس و هلند سرسختانه و غير قابل انعطاف بر مواضع خود پافشاري كردند. شرودر از اين شكست به عنوان يكي از عميق ترين بحران هاي سياسي ياد كرد كه اروپا تجربه كرده است. شيراك هم بدون ملاحظه كردن و رعايت ديپلماسي گفت: خودخواهي دو يا سه كشور ثروتمند مسئول شكست اجلاس بود. او هم به وضوح موضع بريتانيا را زير سئوال برد. برداشت ساير كشورها هم اين بود كه ديدگاه سازش ناپذير بلر باعث شد ساير كشورها نيز بر موضع خود تاكيد ورزند، حتي اگر به قيمت از دست رفتن اتحاديه اروپا باشد. ژان كلود يونكر، نخست وزير لوكزامبورگ كه رياست دوره اي اتحاديه را برعهده دارد، تمام تقصيرها را به گردن بريتانيا انداخت و گفت دو طرز تلقي درباره اروپا به وجود آمده است: كساني هستند كه فقط يك بازار بزرگ مي خواهند و به اروپا به چشم يك بازار بزرگ نگاه مي كنند و عده اي ديگر اروپايي مي خواهند كه به لحاظ سياسي يكپارچه است. در سال 2003 پيش از پيوستن 10 عضو جديد به اتحاديه اروپا، آلمان بيشترين پرداخت را داشت (7/7 ميليارد يورو)، مقام دوم از آن انگليس بود (8/2 ميليارد) و هلند و فرانسه با 9/1 ميليارد مقام سوم را داشتند. سهم فرانسه از آلمان و انگليس كمتر بود، چون فرانسه بزرگترين دريافت كننده يارانه در زمينه كشاورزي بود. در سال 2003 فقط چهار كشور دريافت كننده اين يارانه بودند: ايرلند (6/1 ميليارد)، يونان (4/3)، پرتغال (5/3) و اسپانيا (7/8 ميليارد يورو). با پيوستن 10 عضو جديد در سال 2004 اكنون تعداد كشورهايي كه يارانه دريافت خواهند كرد، افزايش يافته است. هيچ يك از اعضاي قديمي اتحاديه اروپا حاضر نيست سهم خود را افزايش دهد و از سويي هيچ يك از پرداخت كنندگان، مايل نيستند به اعضاي جديد، يارانه تعلق بگيرد.
اختلاف نظرها در مورد تخصيص بودجه، سابقه طولاني تري از اجلاس بروكسل دارد. كميسيون اتحاديه اروپا از آغاز، تقاضاي تخصيص بودجه بالاي يك تريليون (هزار ميليارد يورو) كرده بود. بعد از مذاكرات فراوان، سر آخر با 870 ميليارد توافق شد.
مارگارت تاچر در سال 1984 براي انگليس جنگيد و تخفيف گرفت. بدون اين تخفيف بريتانيا مجبور بود سالانه 6/4 ميليارد يورو اضافه تر بپردازد. بيشترين سود در اين اتحاديه نصيب آلمان مي شود و بسط و گسترش اتحاديه اروپا به نفع آلمان است. در سال 1984 مارگارت تاچر فرياد زد: پولم را پس بدهيد. و اين فريادش باعث شد كه اتحاديه اروپا به مصالحه بينديشد و براي بريتانيا تخفيف قائل شدند، اما اين بار وضع فرق كرده است. روزنامه Die Presse چاپ وين، برلوسكوني، نخست وزير ايتاليا، شيراك و شرودر را گوركنان اروپا توصيف كرد و نوشت اين رهبران سياسي گور اروپا را مي كنند.
شواهد نشان مي دهد كه بحران اروپا صرفا جنبه اقتصادي ندارد و اختلاف نظرها فقط در بحث بودجه نيست. آنچه اتحاديه اروپا را به فروپاشي نزديك مي كند، رقابت در تامين منافع مالي است كه هريك از دولت ها و كشورهاي قدرتمند براي آن تلاش مي كنند.
علاوه بر اين فاكتورهاي داخلي كه به فروپاشي اتحاديه اروپا دامن مي زند، نقش ايالات متحده در ايجاد شكاف ميان قدرت هاي كليدي در اروپا قابل تامل است. دونالد رامسفلد، وزير دفاع ايالات متحده يكي از كساني است كه به اين شكاف با به كار بردن لفظ اروپاي قديم و اروپاي جديد دامن زد. منظور از اروپاي جديد در كلمات رامسفلد، كشورهاي اروپايي است كه به ايالات متحده گرايش پيدا كرده و از جنگ آمريكا در عراق حمايت كرده اند. منظور از اروپاي قديم هم آلمان و فرانسه و تمدن آنهاست كه در فكر ايجاد قدرت اروپايي بزرگي هستند كه قادر باشد در مقابل آمريكا دوام بياورد. طبيعي است كه آمريكا، انگليس را - كه در جنگ عراق متحد آمريكا بود - در برابر فرانسه و آلمان علم كرده است.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}